معنی فارسی compunctive

B2

مربوط به پشیمانی یا عذاب وجدان، احساس عذاب آور نسبت به عملی انجام‌شده.

Of or relating to compunction; inducing feelings of guilt or remorse.

example
معنی(example):

احساسات پشیمانی که او داشت بسیار طاقت‌فرسا بود.

مثال:

The compunctive feelings she had were overwhelming.

معنی(example):

افکار پشیمانی او اغلب آرامش خاطرش را مختل می‌کرد.

مثال:

His compunctive thoughts often disrupted his peace of mind.

معنی فارسی کلمه compunctive

: معنی compunctive به فارسی

مربوط به پشیمانی یا عذاب وجدان، احساس عذاب آور نسبت به عملی انجام‌شده.