معنی فارسی concatenating
B1به معنی پیوستن یا ادغام یک یا چند عنصر به هم است.
The action of linking things together in a series.
- verb
verb
معنی(verb):
To join or link together, as though in a chain.
معنی(verb):
To join (text strings) together.
مثال:
Concatenating "shoe" with "string" yields "shoestring".
example
معنی(example):
فرآیند به هم پیوستن رشته‌ها در برنامه‌نویسی آنها را به یک رشته واحد تبدیل می‌کند.
مثال:
The process of concatenating strings in programming merges them into one.
معنی(example):
به هم پیوستن فایل‌ها را مدیریت آنها آسان‌تر می‌کند.
مثال:
Concatenating the files makes them easier to manage.
معنی فارسی کلمه concatenating
:
به معنی پیوستن یا ادغام یک یا چند عنصر به هم است.
