معنی فارسی concaves

B1

جمع کلمهٔ کاسه، به سطح‌های توپی شکل که به سمت داخل خم می‌شوند.

Plural of concave; surfaces that curve inward.

example
معنی(example):

توپوری‌های آینه‌ها انعکاس منحصر به فردی ایجاد می‌کنند.

مثال:

The concaves of the mirrors create a unique reflection.

معنی(example):

او اشکال توپوری مختلف را در معماری مطالعه کرد.

مثال:

He studied the different concaves in the architecture.

معنی فارسی کلمه concaves

: معنی concaves به فارسی

جمع کلمهٔ کاسه، به سطح‌های توپی شکل که به سمت داخل خم می‌شوند.