معنی فارسی concertation
B1توافق یا هماهنگی بین افراد یا گروهها برای رسیدن به یک نتیجه مشخص.
The act of coordinating or reaching an agreement among multiple parties.
- OTHER
example
معنی(example):
توافق ایدهها منجر به یک همکاری موفق شد.
مثال:
The concertation of ideas led to a successful collaboration.
معنی(example):
پس از توافقات زیاد، تیم به اجماع رسید.
مثال:
After much concertation, the team reached a consensus.
معنی فارسی کلمه concertation
:
توافق یا هماهنگی بین افراد یا گروهها برای رسیدن به یک نتیجه مشخص.