معنی فارسی concertized

B1

به کنسرت برگزار کردن، به ویژه در موارد خاص و برجسته.

Past tense of concertize, meaning to have performed concerts.

verb
معنی(verb):

To perform in concerts

معنی(verb):

To adapt to the concert form

example
معنی(example):

او در چندین مکان معتبر کنسرت برگزار کرده است.

مثال:

He has concertized in several prestigious venues.

معنی(example):

بعد از سال‌ها تمرین، او نهایتاً در سالن کارنگی کنسرت برگزار کرد.

مثال:

After years of practice, she finally concertized at Carnegie Hall.

معنی فارسی کلمه concertized

: معنی concertized به فارسی

به کنسرت برگزار کردن، به ویژه در موارد خاص و برجسته.