معنی فارسی conciliatingly

B2

به‌صورت سازنده، به روشی که به حل منازعات و ایجاد توافق کمک کند.

In a manner aimed at reconciliation and peaceful resolution.

example
معنی(example):

او به‌طور سازنده به تیم پرداخت تا تنش بین اعضا را کاهش دهد.

مثال:

He addressed the team conciliatingly to ease the tension between members.

معنی(example):

آنها به‌طور سازنده مذاکره کردند و بر روی اهداف مشترک تمرکز کردند.

مثال:

They negotiatd conciliatingly, focusing on the common goals.

معنی فارسی کلمه conciliatingly

: معنی conciliatingly به فارسی

به‌صورت سازنده، به روشی که به حل منازعات و ایجاد توافق کمک کند.