معنی فارسی concludingly
B1بهمعنای بهطور نتیجهگیرانه؛ بهگونهای که نتیجهگیری روشن شود.
In a manner that leads to a conclusion.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور نتیجهگیرانه صحبت کرد و اطمینان حاصل کرد که همه نتیجه را فهمیدند.
مثال:
She spoke concludingly, ensuring everyone understood the outcome.
معنی(example):
بهطور نتیجهگیرانه، او اهمیت کار تیمی را تأکید کرد.
مثال:
Concludingly, he emphasized the importance of teamwork.
معنی فارسی کلمه concludingly
:
بهمعنای بهطور نتیجهگیرانه؛ بهگونهای که نتیجهگیری روشن شود.