معنی فارسی concludible
B1قابل جمعبندی؛ بهگونهای که میتوان به نتیجهای روشنی رسید.
Capable of being concluded or summarized.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نتایج قابل جمعبندی بودند و پاسخی واضح ارائه دادند.
مثال:
The results were concludible, providing a clear answer.
معنی(example):
تجزیه و تحلیل او قابل جمعبندی بود و به بینشهای عملی منجر شد.
مثال:
His analysis was concludible, leading to actionable insights.
معنی فارسی کلمه concludible
:
قابل جمعبندی؛ بهگونهای که میتوان به نتیجهای روشنی رسید.