معنی فارسی concoagulate
B1به هم افتادن، حالتی که در آن مایعات به یکدیگر میچسبند و به شکل جامد در میآیند.
To cause a liquid to form a solid mass or coagulate.
- VERB
example
معنی(example):
گرما باعث میشود تا مخلوط به هم بیفتد.
مثال:
The heat will cause the mixture to concoagulate.
معنی(example):
هنگامی که پروتئینها به هم میافتند، یک توده جامد شکل میگیرد.
مثال:
When the proteins concoagulate, they form a solid mass.
معنی فارسی کلمه concoagulate
:
به هم افتادن، حالتی که در آن مایعات به یکدیگر میچسبند و به شکل جامد در میآیند.