معنی فارسی concoagulation
B1به هم افتادن، فرآیند تبدیل مایعات به حالت جامد یا نیمهجامد، معمولاً به ویژه در زمینه پزشکی یا آشپزی.
The process of solidification or coagulating of a liquid.
- NOUN
example
معنی(example):
به هم افتادن یک مرحله حیاتی در فرایند پخت و پز است.
مثال:
Concoagulation is a crucial step in the cooking process.
معنی(example):
به هم افتادن خون برای جلوگیری از خونریزی ضروری است.
مثال:
The concoagulation of the blood is necessary to stop bleeding.
معنی فارسی کلمه concoagulation
:
به هم افتادن، فرآیند تبدیل مایعات به حالت جامد یا نیمهجامد، معمولاً به ویژه در زمینه پزشکی یا آشپزی.