معنی فارسی concomitate

B2

در زمان یا شرایطی اتفاق می‌افتند که به‌طور همزمان با چیزی دیگر پیش می‌روند.

To occur simultaneously with something else.

example
معنی(example):

این دو رویداد به‌طور همزمان برگزار خواهند شد و باعث اختلال در زمان‌بندی می‌شوند.

مثال:

The two events will concomitate, causing scheduling conflicts.

معنی(example):

زمانی که آنها هم‌زمان برگزار شوند، ممکن است حضور در هر دو دشوار باشد.

مثال:

When they concomitate, it can be challenging to attend both.

معنی فارسی کلمه concomitate

: معنی concomitate به فارسی

در زمان یا شرایطی اتفاق می‌افتند که به‌طور همزمان با چیزی دیگر پیش می‌روند.