معنی فارسی concordances
C1مجموعه‌ای از نشانگاه‌ها که برای یافتن محل‌های خاص استفاده یک کلمه در یک متن یا مجموعه متن‌ها به کار می‌رود.
Sets of data that show the contexts in which words occur within texts.
- noun
Agreement; accordance; consonance.
(grammar) Agreement of words with one another; concord.
An alphabetical verbal index showing the places in the text of a book where each principal word may be found, with its immediate context in each place.
A list of occurrences of a word or phrase from a corpus, with the immediate context.
زبان‌شناس هماهنگی‌های متن‌های مختلف را بررسی کرد.
The linguist studied the concordances of different texts.
هماهنگی‌ها به پژوهشگران کمک می‌کنند تا کاربرد کلمات خاص را در ادبیات پیدا کنند.
Concordances help researchers find specific word usage in literature.
معنی فارسی کلمه concordances
:
مجموعه‌ای از نشانگاه‌ها که برای یافتن محل‌های خاص استفاده یک کلمه در یک متن یا مجموعه متن‌ها به کار می‌رود.
