معنی فارسی confederator
B1کنفدراسیونکننده، کسی است که در برقراری ارتباط و همکاری بین گروهها یا سازمانها نقش دارد.
A person or entity that unites or facilitates cooperation among various parties.
- NOUN
example
معنی(example):
کنفدراسیونکننده کمک کرد تا گروههای مختلف متحد شوند.
مثال:
The confederator helped unite the different groups.
معنی(example):
به عنوان یک کنفدراسیونکننده، او نقش مهمی در اتحاد ایفا کرد.
مثال:
As a confederator, he played a vital role in the alliance.
معنی فارسی کلمه confederator
:
کنفدراسیونکننده، کسی است که در برقراری ارتباط و همکاری بین گروهها یا سازمانها نقش دارد.