معنی فارسی confessionally
B1به شیوهای که در آن شخص اعترافات یا تجربیات شخصی خود را بیان میکند.
In a manner that involves personal confession or bearing one's soul.
- ADVERB
example
معنی(example):
او درباره اشتباهات گذشتهاش با اعتراف صحبت کرد.
مثال:
He spoke confessionally about his past mistakes.
معنی(example):
این رمان به صورت کنفشنالی نوشته شده و افکار درونی نویسنده را فاش میکند.
مثال:
The novel is written confessionally, revealing the author's inner thoughts.
معنی فارسی کلمه confessionally
:
به شیوهای که در آن شخص اعترافات یا تجربیات شخصی خود را بیان میکند.