معنی فارسی configuring

B2

پیکربندی، فرآیند تعیین و تنظیم مشخصات یک سیستم یا دستگاه به گونه‌ای است که به درستی و بهینه عمل کند.

The action of arranging or setting the components of a system or device to function properly.

verb
معنی(verb):

To set up or arrange something in such a way that it is ready for operation for a particular purpose, or to someone's particular liking

example
معنی(example):

پیکربندی شبکه می‌تواند پیچیده باشد.

مثال:

Configuring the network can be complicated.

معنی(example):

او در حال پیکربندی دستگاه جدید برای اتصال به وای‌فای است.

مثال:

He is configuring the new device to connect to WiFi.

معنی فارسی کلمه configuring

: معنی configuring به فارسی

پیکربندی، فرآیند تعیین و تنظیم مشخصات یک سیستم یا دستگاه به گونه‌ای است که به درستی و بهینه عمل کند.