معنی فارسی confiscatable
B1موردی که قابل ضبط است، به ویژه در مواقع قانونی.
Capable of being confiscated, often used in legal contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اموال قابل ضبط توسط افسران فهرست شد.
مثال:
The confiscatable belongings were listed by the officers.
معنی(example):
برخی کالاها در گمرک به عنوان قابل ضبط علامتگذاری شدهاند.
مثال:
Certain goods are marked as confiscatable at customs.
معنی فارسی کلمه confiscatable
:
موردی که قابل ضبط است، به ویژه در مواقع قانونی.