معنی فارسی confiscatory

B1

مربوط به عمل ضبط، به ویژه در زمینه‌های اقتصادی و قانونی.

Pertaining to confiscation, especially in a legal and economic context.

example
معنی(example):

اقدامات ضبط اعلام شده توسط دولت بودند.

مثال:

The confiscatory measures were announced by the government.

معنی(example):

سیاست‌های ضبط می‌تواند بر بسیاری از کسب‌وکارها تأثیر بگذارد.

مثال:

Confiscatory policies can affect many businesses.

معنی فارسی کلمه confiscatory

: معنی confiscatory به فارسی

مربوط به عمل ضبط، به ویژه در زمینه‌های اقتصادی و قانونی.