معنی فارسی confixed

B1

نصب شده محکم یا ثابت شده در یک مکان مشخص.

Securely attached or fastened in a fixed position.

example
معنی(example):

تابلو به دیوار نصب شده بود.

مثال:

The sign was confixed to the wall.

معنی(example):

Confixed به معنی محکم نصب شده یا در جای خود قرار گرفته است.

مثال:

Confixed means securely attached or fixed in place.

معنی فارسی کلمه confixed

: معنی confixed به فارسی

نصب شده محکم یا ثابت شده در یک مکان مشخص.