معنی فارسی confoundedly

B1

به معنای به شدت یا بسیار با وضعیتی مبهم یا گیج کننده است.

In a manner that shows confusion or bewilderment.

example
معنی(example):

او به شدت در مورد معما گیج شده بود.

مثال:

He was confoundedly puzzled by the riddle.

معنی(example):

او به شدت به دنبال کلیدهای گم شده بود.

مثال:

She confoundedly searched for the missing keys.

معنی فارسی کلمه confoundedly

: معنی confoundedly به فارسی

به معنای به شدت یا بسیار با وضعیتی مبهم یا گیج کننده است.