معنی فارسی congeing
B1به معنای به حالت جامد درآمدن مایع.
The act of becoming thick or solid.
- VERB
example
معنی(example):
ما سخت شدن شکلات را تماشا کردیم.
مثال:
We watched the congeing of the chocolate.
معنی(example):
سخت شدن میتواند بافت بسیاری از غذاها را تغییر دهد.
مثال:
Congeing can change the texture of many foods.
معنی فارسی کلمه congeing
:
به معنای به حالت جامد درآمدن مایع.