معنی فارسی congestive
C1به حالتی اطلاق میشود که در آن تجمع مایعات در بدن یا در اندامهای خاصی ایجاد میشود.
Relating to or characterized by congestion, often involving the accumulation of fluids.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Characterized by congestion
example
معنی(example):
نارسایی قلبی احتقان یک وضعیت جدی است.
مثال:
Congestive heart failure is a serious condition.
معنی(example):
بیمار با علائم احتقانی تشخیص داده شد.
مثال:
The patient was diagnosed with congestive symptoms.
معنی فارسی کلمه congestive
:
به حالتی اطلاق میشود که در آن تجمع مایعات در بدن یا در اندامهای خاصی ایجاد میشود.