معنی فارسی conglobulates
B2به هم پیوستن یا جمع شدن اجزای مختلف به یک ساختار واحد.
To form clusters or groups; to gather into a mass.
- verb
verb
معنی(verb):
To be collected into a compact round mass.
example
معنی(example):
ذرات در آزمایش زمانی که گرم میشوند، به هم میپیوندند.
مثال:
The particles in the experiment conglobulates when heated.
معنی(example):
زمانی که مخلوط میشوند، مواد به هم پیوسته و یک ترکیب جدید ایجاد میکنند.
مثال:
When mixed, the substances conglobulates to form a new compound.
معنی فارسی کلمه conglobulates
:
به هم پیوستن یا جمع شدن اجزای مختلف به یک ساختار واحد.