معنی فارسی conglomerated

B1

کنگلومره شده، به معنای ادغام یا جمع‌آوری چندین عنصر یا واحد مختلف در یک مجموعه

Merged or combined together into a single entity.

verb
معنی(verb):

To combine together into a larger mass.

معنی(verb):

To combine together into a larger corporation.

example
معنی(example):

اطلاعات برای ارائه یک نمای کلی، کنگلومره شده بودند.

مثال:

The data was conglomerated to provide a clear overview.

معنی(example):

چندین شرکت کوچک برای رقابت موثرتر، کنگلومره شده‌اند.

مثال:

Several small companies have conglomerated to compete more effectively.

معنی فارسی کلمه conglomerated

: معنی conglomerated به فارسی

کنگلومره شده، به معنای ادغام یا جمع‌آوری چندین عنصر یا واحد مختلف در یک مجموعه