معنی فارسی conglomeratic

B2

دارای ویژگی‌های کنگلومرایی یا ترکیبی از چندین نوع یا عنصر.

Relating to or resembling a conglomerate.

example
معنی(example):

این سنگ، کنگلومرای است و از انواع مختلف رسوبات تشکیل شده است.

مثال:

The rock is conglomeratic, made of various sediment types.

معنی(example):

او در کارهای معماری خود از طراحی‌های کنگلومرای استقبال می‌کرد.

مثال:

He favored conglomeratic designs in his architecture work.

معنی فارسی کلمه conglomeratic

: معنی conglomeratic به فارسی

دارای ویژگی‌های کنگلومرایی یا ترکیبی از چندین نوع یا عنصر.