معنی فارسی conglobes

B1

اجزای هم‌گرا که به صورت یک مجموعه یکپارچه عمل می‌کنند.

Distinct elements that work together cohesively.

example
معنی(example):

آنها هم‌گرایی‌ها را از فرهنگ‌های مختلف جمع‌آوری می‌کنند.

مثال:

They collect conglobes from different cultures.

معنی(example):

تنوعی از هم‌گرایی‌ها در گالری به نمایش درآمده بود.

مثال:

Various conglobes were displayed at the gallery.

معنی فارسی کلمه conglobes

: معنی conglobes به فارسی

اجزای هم‌گرا که به صورت یک مجموعه یکپارچه عمل می‌کنند.