معنی فارسی congruously

B1

به‌طور هم‌راستا یا سازگار، به‌خصوص در زمینه‌های ادبی یا هنری.

In a manner that is consistent or harmonious.

example
معنی(example):

این نقاشی به‌طور هم‌راستا با بقیه دکور طراحی شده بود.

مثال:

The painting was congruously styled with the rest of the decor.

معنی(example):

او در حین مناظره به‌طور هماهنگ صحبت کرد و نکات خود را به خوبی هم‌راستا کرد.

مثال:

She spoke congruously during the debate, aligning her points well.

معنی فارسی کلمه congruously

: معنی congruously به فارسی

به‌طور هم‌راستا یا سازگار، به‌خصوص در زمینه‌های ادبی یا هنری.