معنی فارسی conjecturableness
B2ویژگی یا حالت حدس زدن، به ویژه در زمینه نظریات و پیشبینیها.
The quality of being conjecturable.
- NOUN
example
معنی(example):
قابل حدس بودن نظریه به شدت مورد بحث است.
مثال:
The conjecturableness of the theory is widely debated.
معنی(example):
تحقیقات او بر قابلیت حدس زدن وقایع تاریخی تأکید کرد.
مثال:
Her research highlighted the conjecturableness of historical events.
معنی فارسی کلمه conjecturableness
:
ویژگی یا حالت حدس زدن، به ویژه در زمینه نظریات و پیشبینیها.