معنی فارسی conjugally
B1به نحوهای اشاره دارد که به ویژگیهای زناشویی و زندگی مشترک مربوط میشود.
In a manner pertaining to marriage and the joint life of a couple.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها سالها به طور زناشویی زندگی کردند قبل از اینکه تصمیم بگیرند بچهدار شوند.
مثال:
They lived conjugally for many years before deciding to have children.
معنی(example):
شرکای زناشویی معمولاً مالیات و مسئولیتها را مشترک میکنند.
مثال:
Conjugally coupled partners often share finances and responsibilities.
معنی فارسی کلمه conjugally
:
به نحوهای اشاره دارد که به ویژگیهای زناشویی و زندگی مشترک مربوط میشود.