معنی فارسی conjunctival
B1وابسته به ملتحمه، بافتی که سطح داخلی پلکها و سفیدی چشم را میپوشاند.
Relating to the conjunctiva of the eye.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
غشای ملتحمه از چشم محافظت میکند.
مثال:
The conjunctival membrane protects the eye.
معنی(example):
او عفونت ملتحمهای داشت که نیاز به درمان داشت.
مثال:
She had a conjunctival infection that needed treatment.
معنی فارسی کلمه conjunctival
:
وابسته به ملتحمه، بافتی که سطح داخلی پلکها و سفیدی چشم را میپوشاند.