معنی فارسی connectively

B1

به‌طور اتصالی، به‌گونه‌ای که ایده‌ها به خوبی به هم متصل و مرتبط باشند.

In a manner that connects or links ideas effectively.

example
معنی(example):

او به‌طور اتصالی صحبت کرد و ایده‌هایش را به‌خوبی مرتبط ساخت.

مثال:

She spoke connectively, linking her ideas smoothly.

معنی(example):

مقاله‌های ساختار یافته به‌طور اتصالی معمولاً نمرات بالاتری دریافت می‌کنند.

مثال:

Connectively structured essays often receive higher grades.

معنی فارسی کلمه connectively

: معنی connectively به فارسی

به‌طور اتصالی، به‌گونه‌ای که ایده‌ها به خوبی به هم متصل و مرتبط باشند.