معنی فارسی consequentially

B1

به طور نتبجی، به نوعی که نشان دهنده اثرات یک عمل است.

In a way that shows the result or outcome of something.

example
معنی(example):

او دیر رسید و به تبع آن، آغاز فیلم را از دست داد.

مثال:

He was late, and consequentially, he missed the start of the movie.

معنی(example):

تیم به طور ضعیفی عمل کرد و به همین دلیل، بر رتبه‌بندی آن‌ها تأثیر گذاشت.

مثال:

The team performed poorly, consequentially affecting their ranking.

معنی فارسی کلمه consequentially

: معنی consequentially به فارسی

به طور نتبجی، به نوعی که نشان دهنده اثرات یک عمل است.