معنی فارسی consigneeship

B1

واژه‌ای برای توصیف رابطه یا وضعیت یک تحویل‌گیرنده.

The status or role of being a consignee.

example
معنی(example):

تحویل‌گیری شامل مدیریت تحویل کالاها است.

مثال:

Consigneeship involves managing the delivery of goods.

معنی(example):

فرایند تحویل‌گیری ایمنی حمل محموله‌ها را تضمین می‌کند.

مثال:

The consigneeship process ensures safe handling of shipments.

معنی فارسی کلمه consigneeship

: معنی consigneeship به فارسی

واژه‌ای برای توصیف رابطه یا وضعیت یک تحویل‌گیرنده.