معنی فارسی consolableness
B1ویژگی یا حالت قابل تسلی و آرامشپذیری را توصیف میکند.
The quality of being able to be comforted or consoled.
- NOUN
example
معنی(example):
قابل تسلی بودن او کمک را برای دوستانش آسانتر کرد.
مثال:
Her consolableness made it easier for her friends to help her.
معنی(example):
قابل تسلی بودن کودک به والدینش این امکان را داد که او را آرام کنند.
مثال:
The consolableness of the child allowed her parents to comfort her.
معنی فارسی کلمه consolableness
:
ویژگی یا حالت قابل تسلی و آرامشپذیری را توصیف میکند.