معنی فارسی consolatorily

B1

به معنای تسکین‌دهنده یا آرامش‌بخش، به ویژه در زمان غم و اندوه.

In a manner that provides comfort or solace.

example
معنی(example):

او به طور دلگرم‌کننده‌ای با دوستش صحبت کرد تا او را تسکین دهد.

مثال:

She spoke consolatorily to comfort her friend.

معنی(example):

معلم پس از شکست، کلمات دلگرم‌کننده‌ای به دانش‌آموز گفت.

مثال:

The teacher gave consolatorily words to the student after the failure.

معنی فارسی کلمه consolatorily

: معنی consolatorily به فارسی

به معنای تسکین‌دهنده یا آرامش‌بخش، به ویژه در زمان غم و اندوه.