معنی فارسی consolatrix
B1زنی که برای تسلی و آرامش دیگران احضار میشود.
A female who provides consolation.
- NOUN
example
معنی(example):
در زمانهای باستان، اغلب از یک تسکیندهنده برای حمایت خواسته میشد.
مثال:
In ancient times, a consolatrix was often called upon for support.
معنی(example):
نقش تسکیندهنده در جامعه اهمیت داشت.
مثال:
The role of a consolatrix was important in the community.
معنی فارسی کلمه consolatrix
:
زنی که برای تسلی و آرامش دیگران احضار میشود.