معنی فارسی consoler

B1

شخصی که دیگران را تسکین می‌دهد.

A person who provides comfort to those in distress.

example
معنی(example):

به عنوان یک تسکین‌دهنده، او همیشه می‌دانست چه بگوید.

مثال:

As a consoler, he always knew what to say.

معنی(example):

او به تسکین‌دهنده‌ای برای کسانی که دلتنگ بودند تبدیل شد.

مثال:

She became a consoler for those who grieved.

معنی فارسی کلمه consoler

: معنی consoler به فارسی

شخصی که دیگران را تسکین می‌دهد.