معنی فارسی consorting
B1فعالیت یا کنش همنشینی با افراد به قصد نزدیک شدن یا همکاری. ممکن است بار مثبت یا منفی داشته باشد.
Engaging with or associating with others, typically implying familiarity.
- verb
verb
معنی(verb):
To associate or keep company (with).
معنی(verb):
To be in agreement.
example
معنی(example):
او اخیراً با برخی افراد عجیب و غریب هم نشینی کرده است.
مثال:
He has been consorting with some strange people lately.
معنی(example):
در خفا هم نشینی کردند و نقشه حرکت بعدی خود را کشیدند.
مثال:
Consorting in secret, they plotted their next move.
معنی فارسی کلمه consorting
:
فعالیت یا کنش همنشینی با افراد به قصد نزدیک شدن یا همکاری. ممکن است بار مثبت یا منفی داشته باشد.