معنی فارسی conspiration

B1

عمل یا فرایند توطئه‌چینی؛ نقشه‌ کشیدن به طور مخفیانه.

The act of making a secret plan to do something unlawful or harmful.

example
معنی(example):

فیلم یک توطئه هیجان‌انگیز را به تصویر کشید.

مثال:

The movie depicted a thrilling conspiration.

معنی(example):

مورخان اغلب به بررسی توطئه‌های باستانی می‌پردازند.

مثال:

Historians often study ancient conspiraions.

معنی فارسی کلمه conspiration

: معنی conspiration به فارسی

عمل یا فرایند توطئه‌چینی؛ نقشه‌ کشیدن به طور مخفیانه.