معنی فارسی conspirational

B2

مربوط به توطئه و طرح‌های پنهانی.

Relating to or characteristic of a conspiracy.

example
معنی(example):

رفتار توطه‌چیانه او شک و تردیدهایی را ایجاد کرد.

مثال:

His conspirational behavior raised suspicions.

معنی(example):

او با لحن توطه‌چیانه صحبت کرد.

مثال:

She spoke in a conspirational tone.

معنی فارسی کلمه conspirational

: معنی conspirational به فارسی

مربوط به توطئه و طرح‌های پنهانی.