معنی فارسی constituently
B1به شکلی که اعضای یک ساختار یا مجموعه به صورت هماهنگ فعالیت میکنند.
In a manner that relates to forming or establishing a structure or system.
- ADVERB
example
معنی(example):
هر عضو بهطور سازمانی عمل میکند تا اطمینان حاصل کند که گروه به خوبی کار میکند.
مثال:
Each member acts constituently to ensure the group functions well.
معنی(example):
آنها بهطور سازمانی کار کردند تا به یک هدف مشترک دست یابند.
مثال:
They worked constituently to achieve a common goal.
معنی فارسی کلمه constituently
:
به شکلی که اعضای یک ساختار یا مجموعه به صورت هماهنگ فعالیت میکنند.