معنی فارسی constituter

B1

ایجاد چارچوب یا پایه برای یک ساختار یا سیستم.

To establish the fundamental framework or basis of something.

example
معنی(example):

قانون جدید چارچوبی برای آینده ایجاد خواهد کرد.

مثال:

The new law will constituter the framework for the future.

معنی(example):

برای ایجاد یک طرح، ابتدا باید تمام اطلاعات لازم را جمع‌آوری کنیم.

مثال:

To constituter a plan, we must first gather all the necessary information.

معنی فارسی کلمه constituter

: معنی constituter به فارسی

ایجاد چارچوب یا پایه برای یک ساختار یا سیستم.