معنی فارسی constrainable

B1

قابل محدود کردن، اشاره به وضعیتی که می‌توان آن را تحت شرایط خاص کنترل یا محدود کرد.

Able to be limited or controlled within certain constraints.

example
معنی(example):

این پروژه در یک بازه زمانی قابل محدودیت است.

مثال:

The project is in a constrainable timeframe.

معنی(example):

منابع آن‌ها می‌توانند با محدودیت‌های بودجه‌ای محدود شوند.

مثال:

Their resources are constrainable by budget limits.

معنی فارسی کلمه constrainable

: معنی constrainable به فارسی

قابل محدود کردن، اشاره به وضعیتی که می‌توان آن را تحت شرایط خاص کنترل یا محدود کرد.