معنی فارسی consuetude

C1 /ˈkɒnswɪtjuːd/

کنسوتود، به معنای عادت یا رسم و باور که به تدریج در یک جامعه شکل می‌گیرد.

A long-established custom or practice that has gained acceptance over a long period.

noun
معنی(noun):

Custom, familiarity.

example
معنی(example):

کنسوتود به یک رویه عادی اشاره دارد که با گذشت زمان پذیرفته شده است.

مثال:

Consuetude refers to a customary practice that has become accepted over time.

معنی(example):

رسم کنسوتود دست دادن در بسیاری از فرهنگ‌ها رایج است.

مثال:

The consuetude of shaking hands is common in many cultures.

معنی فارسی کلمه consuetude

: معنی consuetude به فارسی

کنسوتود، به معنای عادت یا رسم و باور که به تدریج در یک جامعه شکل می‌گیرد.