معنی فارسی consumating
B1فرآیند بهجلو بردن یک کار یا توافق به مرحلهای نهایی.
The process of completing or finalizing an action or agreement.
- VERB
example
معنی(example):
آنها با یک توافق رسمی، شراکت خود را به انجام میرسانند.
مثال:
They are consumating their partnership with a formal agreement.
معنی(example):
انجام برنامههای آنها بیشتر از آنچه که انتظار میرفت طول کشید.
مثال:
The act of consumating their plans took longer than expected.
معنی فارسی کلمه consumating
:
فرآیند بهجلو بردن یک کار یا توافق به مرحلهای نهایی.