معنی فارسی consumedly
B1به معنای به شدت یا به طور کامل درگیر چیزی بودن.
In a manner that indicates being completely engrossed or involved.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با اشتیاق بسیار درباره تجربیاتش در خارج از کشور صحبت کرد.
مثال:
He spoke consumedly about his experiences abroad.
معنی(example):
او با تمرکز بسیار بر روی تمام کردن پروژهاش بود.
مثال:
She was consumedly focused on finishing her project.
معنی فارسی کلمه consumedly
:
به معنای به شدت یا به طور کامل درگیر چیزی بودن.