معنی فارسی consummatively
B2به طور کامل و تمام، به صورتی که نتیجه نهایی حاصل میشود.
In a manner that brings to completion or fulfillment.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور کامل عمل کرد تا اطمینان حاصل کند که پروژه موفقیت آمیز است.
مثال:
He acted consummatively to ensure the project was a success.
معنی(example):
طرح به طور کامل اجرا شد تا بهترین نتایج به دست آید.
مثال:
The plan was implemented consummatively to achieve the best results.
معنی فارسی کلمه consummatively
:
به طور کامل و تمام، به صورتی که نتیجه نهایی حاصل میشود.