معنی فارسی consummator
B2شخصی که چیزی را به اتمام میرساند یا کامل میکند.
One who brings something to completion or fulfillment.
- NOUN
example
معنی(example):
او برگزارکنندهی معامله بود و اطمینان حاصل کرد که همهچیز به آرامی پیش برود.
مثال:
She was the consummator of the deal, ensuring everything went smoothly.
معنی(example):
به عنوان برگزارکننده پروژه، او نظر نهایی را در تمامی تصمیمات داشت.
مثال:
As the consummator of the project, he had the final say on all decisions.
معنی فارسی کلمه consummator
:
شخصی که چیزی را به اتمام میرساند یا کامل میکند.