معنی فارسی contagiously
B1به طور مسری، به حالتی که به راحتی به دیگران منتقل میشود.
In a way that is likely to spread to others.
- ADVERB
example
معنی(example):
خنده به طور مسری میان بچهها انتشار یافت.
مثال:
The laughter was contagiously infectious among the children.
معنی(example):
او به طور مسری لبخند زد و روحیه همه افراد اطرافش را بالا برد.
مثال:
She smiled contagiously, lifting the spirits of everyone around her.
معنی فارسی کلمه contagiously
:
به طور مسری، به حالتی که به راحتی به دیگران منتقل میشود.