معنی فارسی containedly
B1بهطور محدود، به معنای حفظ کنترل بر احساسات یا عواطف و ابراز آنها به طور ملایم.
In a restrained or controlled manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور محدود در جلسه صحبت کرد.
مثال:
He spoke containedly during the meeting.
معنی(example):
او نظراتش را به طور محدود بیان کرد تا از درگیری جلوگیری کند.
مثال:
She containedly expressed her thoughts to avoid conflict.
معنی فارسی کلمه containedly
:
بهطور محدود، به معنای حفظ کنترل بر احساسات یا عواطف و ابراز آنها به طور ملایم.