معنی فارسی contaminative
B1آلوده کننده به چیزهایی اشاره دارد که میتوانند موجب آلودگی شوند.
Causing or capable of causing contamination.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عوامل آلودگی میتوانند به طور منفی بر سلامت تأثیر بگذارند.
مثال:
Contaminative agents can affect health negatively.
معنی(example):
مطالعات بر تأثیرات آلودگی بر محیط زیست متمرکز شد.
مثال:
The studies focused on contaminative impacts on the environment.
معنی فارسی کلمه contaminative
:
آلوده کننده به چیزهایی اشاره دارد که میتوانند موجب آلودگی شوند.